loading...

جامعه کهنه

یادداشت‌های علی چنگیزی

بازدید : 403
سه شنبه 28 مهر 1399 زمان : 18:39

امروز دل و دماغ ندارم. پای راستم به درد آمده است، این یعنی فکرم مشغول مهملات است. به هر حال اولین چیزی که آدم باید از‌‌ان‌نجات پیدا کند شخص خودش است. شاید اگر برگردم چند کار را نکنم و چند کار را قوی و پرقدرت تر انجام دهم. هیچ وقت نویسنده نمیشدم، روحیه من با این فضا سازگار نیست، و هیچ وقت هم کارمند نمیشدم، روحیه من با این یکی هم ناسازگار است. شاید معلم میشدم، یا نمی‌دانم... هر کاری. به هر حال حالا همه این دوتا شده است و باید خودم را با آنها سازگار کنم. سنم کم کم دارد بالا میرود و جوان نیستم به معنای بیولوژیکی آن، از نظر روحیه که هرگز جوان نبوده م. در این سن و سال به خودت انگار عادت کرده ای. پیش از این سن باید برنامه‌‌‌ای برای این روزها می‌ریختم. روزهایی که نه شور جوانی دارم و نه توانش. روزهایی که باید برای آینده زندگی ام که تقریبا به نیمه‌هایش رسیده م، خطاهایی در پس پشت زندگی، حالا وبال شده است.

شهید ایستاده هوانیروز ارتش کیست؟ + تصاویر
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی